بررسی دوره طلایی اقتصاد (1945 تا 1971) و بحرانی اقتصادی پیش آمده در دهه 1970، اقتصاددانان دورهی طلایی بین ۱۹۴۵ تا ۱۹۷۱ را عصری میدانند که در کشورهای صنعتی، افزایش سرمایهای ناگهانی بوجود آمد. بعد از اتمام جنگ جهانی دوم، به یکباره اقتصاد دنیا رشد کرد و تولید ناخالص ملی در آمریکا و اروپا سر به فلک گذاشت. در ژاپن یک انقلاب سازندگی صنعتی بزرگ رخ داد و آلمانیها هم دوران «معجزهی اقتصادی» (Wirtschaftswunder) را تجربه کردند. این رویداد مختص به جهان سرمایهداری نبود و وضعیت اقتصادی بلوک شرق هم خیلی بهتر شد. بسیاری از پژوهشگران این رشد سرسامآور را در نتیجهی قیمت بسیار پایین سوخت، مشوقهای بزرگ دولتی به بخش خصوصی، رشد جمعیت و البته سرمایهگذاری در بخش نظامی میدانند.
عصر طلایی، در نتیجهی استفاده از فناوریهای بوجود آمده در زمان جنگ و البته رشد اقتصادی شدید پس از جنگ بود. مثلا اگر «ورنر فون براون» موشک V2 را برای آلمانیها نساخته بود، برنامههای آپولو برای فتح ماه دست کم به آن زودیها انجام نمیشد. داستان برای موتورهای جت، انرژی اتمی و پنیسیلین هم به همین ترتیب است؛ جنگ باعث نوآوری میشود. ولی در دههی ۱۹۷۰ رشد اقتصادی با آغاز جنگ کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی و تحریم نفت از سوی آنان متوقف شد. از فروپاشی «معاهدهی تجاری ۱۹۴۴ برتون وودز» هم نمیتوانیم بگذریم. برتون وودز معاهدهای بین کشورهای سرمایهداری بود که در آن، از ساختار اقتصادی کاملا لیبرال آمریکایی استفاده میشد. در نتیجه دورهی خلاقیت و نوآوری هم به سر آمد.
ولی خوب بحران اقتصادی دههی ۱۹۷۰ موقتی بود و خیلی زود از آن در آمدیم. از نظر درآمد ناخالص ملی که حساب کنیم، اکنون جهان دو یا سه برابر از آن زمان ثروتمندتر است. اکنون اگر بخواهیم برنامهای مشابه آپولو، کنکورد یا انقلاب کشاورزی انجام بدهیم، نسبت به آن زمان پول خیلی بیشتری داریم. بنابراین اگر رشد اقتصادی در دههی ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ باعث آن پیشرفتهای بزرگ شد، چرا اکنون این اتفاق نمیافتد؟
پاسخ آن در «رکود بزرگ» است کاون میگوید پیشرفت متوقف شد چرا که ما میوههای شاخههای پایینی درخت را چیده بودیم. میوههای شاخههای پایینی، کاملا در دسترس هستند و خیلی راحت میتوان همهی آنها را چید. ولی چیدن میوههای بالایی به زمان بیشتری احتیاج دارد. شاید آن پیشرفتهایی که بین سالهای ۱۹۴۵ تا ۱۹۷۰ دیدیم پیروزیهای خیلی سریع بودهاند و پیشرفتهای بعدی کندتر بدست میآیند. درست مثل امتحانی که سوالهای آسان را زودتر جواب میدهید و وقتی به پرسشهای سختتر برخورد میکنید، در جواب دادن به چالش برمیخورید. شاید گذار از هواپیماهای ملخی دههی ۱۹۳۰ به هواپیماهای جت دههی ۱۹۶۰ آسانتر از پیشرفت از هواپیماهای امروزی به هواگردهایی کاملا متفاوت باشد.
ولی اتفاقا تاریخ خلاف این را نشان میدهد. در طول دورههای پیشرفت علم و فناوری، خیلی اوقات به مقاطع زمانی برخورد میکردیم که به نظر میآمد پیشرفت متوقف شده است. دست کم تا زمانی که اکتشافی جدید انجام میشد و پارادایم قبلی را به طور کامل از بین میبرد. مثلا در سال ۱۹۰۰، فیزیکدان مشهوری به نام لرد کلوین گفت که پیشرفت فیزیک تقریبا متوقف شده و ما همهچیز را در این علم میدانیم. این درحالیست که چند سال بعد اینشتین دقیقا خلاف آن را ثابت کرد. تا پیش از قرن بیستم فکر اینکه وسیلهای چگالتر از هوا بتواند پرواز کند مشکل بود، ولی خوب برادران رایت این پارادایم را کاملا تغییر دادند.
بنابراین نمیتوانیم کند شدن پیشرفت فناوری را صرفا به دلایل اقتصادی بدانیم. شاید ما اکنون پولهایمان را در جایی خرج میکنیم که سودی به حال پیشرفت علم و فناوری ندارد. زمانی، سرمایهدارها موتور پیشران این پیشرفتها بودند. این نظام سرمایهداری بود که در قرنهای ۱۸ و ۱۹ توانست جادهها، مسیرهای راهآهن، موتورهای بخار و خطوط تلگراف را بسازد. آن زمان را هم به نوعی میتوان یک عصر طلایی پیشرفت به حساب آورد. بنابراین این سرمایه بود که انقلاب صنعتی را رقم زد.